جدول جو
جدول جو

معنی ایدک الله - جستجوی لغت در جدول جو

ایدک الله
(اَیْ یَ دَ کَلْ لاه)
خدایت توانا گرداند. خدا ترا یاری کند، حاضر آوردن بر مورد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). حاضر کردن. (مؤید الفضلاء) ، چیزی بر کسی وارد آوردن. (غیاث اللغات) (آنندراج) ، فرود آوردن. (غیاث اللغات) (آنندراج) (مؤید الفضلا) ، ذکر نمودن. بیان کردن: چه سخن نیکو و متین رانده اند و بر ایراد قصه اقتصار نموده. (کلیله و دمنه) ، خرده گرفتن. بهانه گرفتن. خرده گیری. بهانه گیری. اعتراض.
- امثال:
ایراد بنی اسرائیلی گرفتن، در موردی گویند که شخص بهانه جویی کند و خواهد کسی را بیازارد یا او را مقصر جلوه دهد.
- ایرادالمعطوفات، نزد بلغاء آن است که چند لفظ در یک مصراع یا یک بیت معطوفات دارند. (از کشاف اصطلاحات الفنون). آوردن چند لفظ معطوف در یک مصرع:
شکیب و صبر و دل و دین بباد رفت همه
چها نکرد هوایش هنوز تا چه کند.
ظهوری.
آتش و اخگر و دود و شرر و شوق وحید
عشق مشهور جهان کردبه صد نام مرا.
وحید (از آنندراج).
جمال و کمال و جلال تو بادا
چو احسان و اکرام و جور تو دائم.
(از کشاف اصطلاحات الفنون).
- ایراد لوازم، بر دو قسم است: اول، ترکیب عبارت از الفاظی که مشترک باشد و در دو معنی و یا وصف تناسب لفظی هر دو معنی مراد باشد و این را لوازم معنوی گویند:
نکهت نغمۀ او شام و سحر میخوانند
بعراق و عجم و هند و صفاهان و حجاز.
دوم، آوردن الفاظ موصوفه و مراد داشتن یک معنی که مفید غرض بود و از معنی ثانی غیر تناسب لفظی مقصود نباشد و این را لوازم ضمنی گویند. مثال:
نامۀ معرب بکسر دشمن و فتح محب
کسر و فتحش کرد نام دشمنان زیر و زبر.
کمال الدین عبدالرزاق.
دیگری گفته:
ای آنکه ترا رفع تعدی کار است
آزار ز همسایه مرا بسیار است
بر من همه میرسد ز همسایه شکست
آری همه وقت، کسر فعل جار است.
محمدعلی ماهر گوید:
فتح در کسر نفس از من بود
خود شکستن شکست دشمن بود.
(آنندراج از مطلعالسعدین)
لغت نامه دهخدا
ایدک الله
خدای ترا تایید کندخ رک. ماده بعد. یاایدک الله تعالی. خدای که والاست - ترتایید کناد، بدان ایدک الله تعالی که ترجمان تعریب ترزفان است
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَیْ یَ دَ هَُلْ لاه)
خدای یاریش دهاد: اسماعیل بن عباد ایده اﷲ از برای ابی العباس... به بیرون آوردن آب بعضی از این کاریزها قیام نمود. (تاریخ قم ص 42) ، رسن در حلقۀ گردن شتر بسته کشیدن چندانکه گلو گرفته گردد، نهفتن شتر را به دیگر شتران. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اَ مُ نَلْ / مُ نَلْ لاه)
قسم بخدا. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به ایم اﷲ و ایمن شود
لغت نامه دهخدا
(قِ / قَ دَ کَلْ لاه)
سؤال میکنیم به خدا. گفته اند که گویا خداوند با تو نشسته و تو را نگهداری میکند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). یا معنی آن این است که با تو همنشین شود کسی که صاحب هر نجوی است. (منتهی الارب). و قعدک اﷲ کلمه استعطاف است نه قسم به دلیل اینکه جواب ندارد. و آن مصدری است که به جای فعل نشسته چون عمرک اﷲ به معنی سألت اﷲ تعمرک، ای اطاله عمرک. همچنین قعدک اﷲ، ای قعدک اﷲ به معنی سألت اﷲ حفظک. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ مُلْ لاه)
قسم بخدا. (منتهی الارب) (آنندراج). کلمه قسم. یعنی سوگند بخدا. (ناظم الاطباء). لغتی است از ایمن اﷲ که قسم است و درآن لغات است: ایم اﷲ. ایم اﷲ و ایمن اﷲ یا ایمن اﷲ. (از اقرب الموارد). رجوع به ایمن اﷲ شود
لغت نامه دهخدا
جمله فعلی دعایی) خدای او (مرد) را تایید کناد، یا ایده الله بنصره. خدای اورابه پیروزی خویش تایید کناد، یا ایدهاالله خدای او (زن) را تایید کناد خ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایدهم الله
تصویر ایدهم الله
خدای ایشانرا تایید کناد خ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیاک الله
تصویر حیاک الله
خدا نگهدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسد الله
تصویر اسد الله
شیرخدا، لقب علی علیه السلام 0، لقب حمزه سیداشهداء
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایم الله
تصویر ایم الله
سوگند خدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ید الله
تصویر ید الله
دست خدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایام الله
تصویر ایام الله
((~. لا))
روزهایی که از نظر مذهبی و اعتقادی مهم اند. مانند روز عاشورا
فرهنگ فارسی معین